گفتگو با خوش بینی عاطفی و رهبری قلبی با کلود سیلور

به یکی دیگر از قسمت های هیجان انگیز همه چیز درباره منابع انسانی خوش آمدید! این مجموعه برای حرفه ای های منابع انسانی و رهبران تجاری است که می خواهند سازمان خود را در آینده اثبات کنند و در مورد آخرین روندها و بینش های کارشناسان صنعت، CHRO ها و رهبران فکری بیاموزند.

منابع انسانی برای ترویج مهربانی، همدلی و رهبری از صمیم قلب چه کاری می تواند انجام دهد؟ در این قسمت از فصل 2 همه چیز درباره منابع انسانی، ما با کلود سیلور – افسر ارشد قلب @ VaynerMedia – در مورد اینکه خوش بینی احساسی و رهبری واقعی قلبی در مورد چیست صحبت می کنیم.

کلود یک مربی، مربی و رهبر با تجربه منابع انسانی است که ماموریتش القای همدلی و مهربانی در فرهنگ یک سازمان است.

در این قسمت به بحث خواهیم پرداخت:

منظور از افسر ارشد قلب بودن چیست

چگونه بیشتر از صمیم قلب رهبری و عمل کنیم

تأثیر خوش بینی عاطفی بر رهبران و فرهنگ سازمانی

قسمت کامل را تماشا کنید تا نقش منابع انسانی را در ساختن محیطی امن از نظر روانی که در آن همه کارمندان می توانند پیشرفت کنند، کشف کنید!

رونوشت:

کلود سیلور: رهبری واقعی قلبی برای من به معنای ترک کسی است که بهتر از آن چیزی که من پیدا کرده ام. می‌دانید، مایا آنجلو این جمله فوق‌العاده را دارد: مردم کارهایی که شما انجام داده‌اید را فراموش خواهند کرد. مردم حرف های شما را فراموش خواهند کرد، اما مردم هرگز احساسی که در آنها ایجاد کردید را فراموش نمی کنند. اینطوری به کسی حس میکنی فکر می کنم واقعا برای من همین است.

نیلی ورلیندن: سلام، همه. به قسمت دیگری از All About HR خوش آمدید. اسم من نیلی است. من میزبان شما هستم و برای قسمت امروز، باید با کلود سیلور بنشینم. او مدیر ارشد قلب در Vayner Media است. و ما گفتگوی زیبایی در مورد رهبری از صمیم قلب و خوش بینی احساسی داشتیم، بنابراین من نمی توانم برای شروع صبر کنم. اما قبل از رفتن به گفتگو، مثل همیشه فراموش نکنید که در کانال ما مشترک شوید، زنگ اطلاع رسانی را بزنید و این ویدیو را لایک کنید. بیایید به کلود در پادکست خوش آمد بگوییم.

Neelie Verlinden : به قسمت دیگری از All About HR خوش آمدید.

نیلی ورلیندن : سلام، کلود، به پادکست خوش آمدید. چطوری؟

کلود سیلور : حالم خوب است. داگ هوه گات هت؟

نیلی ورلیندن : پاشنه بلند شد. Dank je wel! آیا با jouw ملاقات کردید؟

کلود سیلور : خیلی خوب. خیلی ممنون. این همه هلندی است که من می شناسم.

نیلی ورلیندن : خب، من فکر می‌کنم این یک شروع بسیار خوب و یک راه دوستانه برای شروع یک مکالمه است. پایه خیلی خوبیه

کلود سیلور : بله، من همیشه فکر می‌کنم خوب است که بدانیم چگونه به هر زبانی که می‌دانی سلام کنیم، یا از شما تشکر کنیم. خوشحالم که توانستی بفهمی با هلندی شکسته ام چه می خواستم بگویم.

نیلی ورلیندن : من متوجه شدم، کلود. تلفظ عالی، آفرین. بنابراین قبل از اینکه بخواهیم واقعاً وارد مکالمه خود شویم، شاید بتوانید با گفتن کمی بیشتر درباره خودتان و همچنین Vanyer Media به شنوندگان شروع کنید.

کلود سیلور : بله، البته. البته. اوه، اسم من کلود سیلور است. من مدیر ارشد قلب Vayner Media هستم. Vayner X شرکت هلدینگ ما است. ما در نیویورک قرار داریم. ما الان تقریباً 1800 نفر داریم. بسیاری از مردم. ما آژانسی با خدمات کامل هستیم که واقعاً به دنبال کردن توجه مصرف کننده اعتقاد دارد. بنابراین جایی که توجه آنها جلب می شود، ما به آنجا خواهیم رفت. ما توسط گری واینرچوک، که نه تنها یک رئیس فوق العاده است، تاسیس شده ایم. او همچنین یک گورو رسانه های اجتماعی است. و من هشت سال بدون تغییر در شرکت بودم. من این نقش را انجام داده ام ما این نقش را شش سال و نیم پیش خلق کردیم. من و گری آن را ایجاد کردیم. من فقط یک شرح شغلی دارم و آن این است که تک تک کارمندان را لمس کنم و با آژانس همدلی کنم. بنابراین این وظیفه من است که هر روز بفهمم چگونه این کار را انجام دهم، چقدر مقیاس آن را انجام دهم. هر مکالمه ای متفاوت است. نمی توانم تصور کنم کار دیگری انجام دهم. مطمئنا این بهترین حرفه است. کار زندگی من واقعا این است. و من واقعاً دوست دارم جزئی از جامعه نه تنها واینر مدیا باشم، بلکه جامعه افرادی در دنیای رهبری منابع انسانی باشم، افرادی که واقعاً به دنبال تغییر یک روش قدیمی، یک روش قدیمی برای انجام کارها هستند.

نیلی ورلیندن : زیباست. کاملا زیبا، کلود. و منظورم این است که من بسیاری از پست هایی که شما در لینکدین به اشتراک می گذارید را خوانده ام. و همچنین دیدم که شما در ویدیوهای مختلف صحبت می کنید، و باید بگویم که این پیام در مورد قلب و ضربان قلب، همانطور که به زیبایی گفتید، واقعاً در همه چیزهایی که در آنجا قرار می دهید آشکار می شود. بنابراین بله، من آن را بسیار الهام بخش می دانم. الان حدود هشت سال است که فکر می‌کنم در این شرکت هستید، و بعد از آن حدود شش سال و نیم این نقش را خلق کردید. و همراه با گری برای شما ایجاد شد. چطور شد که با هم این نقش را خلق کردید؟

کلود سیلور : بله. بنابراین می دانید، وقتی من و گری همدیگر را دیدیم، فکر می کنم کاملاً واضح بود که ما هر دو عشق و علاقه بسیار مشابهی به مردم داشتیم. ما امکانات زیادی برای افرادی دیدیم که لیوان را پر می بینند، نه فقط نیمه پر، و احتمالاً به همین دلیل بود که آن را شکست دادیم و دلیل شروع به کار با او در ابتدا بود. و همانطور که در آنجا کار می کردم، در سال اول، او از من خواست که به دفاتر دیگری بروم و افراد را بررسی کنم، مطمئن شوم که مردم خوب هستند، احساس خوبی دارند، احساس می کنند دیده می شوند. و بنابراین، در سالگرد تولدم، متوجه شدم، اوه، دیگر نمی‌خواهم تبلیغات کنم. تنها کاری که می خواهم انجام دهم این است که با مردم وقت بگذرانم. برای من طبیعی است. می دانید، من یک بازیکن هستم. من یک مربی هستم، من یک مربی هستم. من فقط من هستم. و من به او گفتم: خیلی ممنون. من این مکان را دوست دارم. اما من دیگر نمی خواهم تبلیغات کنم. و او گفت، خوب، خوب، می خواهید چه کار کنید؟ و من گفتم، من فقط به فکر مردم هستم، فقط به تپش قلب این مکان اهمیت می دهم. و یک چیز به چیز دیگری منجر شد و ما بخش منابع انسانی نداشتیم. من هرگز در زندگی ام HR انجام نداده بودم، اما او احساس می کرد که می توانم او را بزرگ کنم، که این افتخار بزرگی است و او می دانست که من از مردم همانطور که او از آنها مراقبت می کند مراقبت خواهم کرد. بنابراین ما نقش را ایجاد کردیم. او گفت افسر ارشد قلب، شاید به این دلیل که گفتم ضربان قلب، اما واقعاً، می‌دانید، دیدن انسان‌ها به‌عنوان ضربان قلب به‌جای کارمند، جایی است که ما از آن می‌آییم، مراقبت از آنها به طور کل‌نگر، زیرا زندگی یک فرد از ساعت 9 صبح شروع نمی‌شود. وقتی وارد دفتر می شوند یا وقتی زوم را روشن می کنند. زندگی شخص آنها شاید سه ساعت پیش، دو ساعت پیش شروع شد. و بنابراین واقعاً با در نظر گرفتن انسان.

نیلی ورلیندن : وای، زیباست، و فکر می‌کنم بعداً صحبت خواهیم کرد، کلود، در مورد اینکه چطور واقعاً افراد درون شرکت را تحت تأثیر قرار دادی. اما ابتدا، می‌خواستم لحظه‌ای در مورد نقش شما به عنوان افسر ارشد قلب صحبت کنم. باید بگویم وقتی آن عنوان را دیدم بلافاصله توجهم را جلب کرد. و این باعث شد به این فکر کنم که قلب برای شما به عنوان افسر ارشد قلب چه چیزی را نشان می دهد؟

کلود سیلور : بله، بله، بله. بنابراین برای من، می دانید، قلب ما سیستم عامل مرکزی ما است. بدون قلب ما اینجا نیستیم. در هر سازمانی، حتی اگر تمام روز در حال ایجاد هوش مصنوعی یا ربات باشید، به انسان نیاز دارید. اینجا یک انسجام وجود دارد. انسان ها قلب دارند، انسان ها ضربان قلب هر سازمانی هستند. بنابراین، برای من، می دانید، حفظ قلب مردم در بالای ذهن، بالای قلب من چیزی است که واقعا، واقعاً مهم است و به یاد داشته باشید که هر مکالمه ای که داریم، یا ترک قلبمان، اثر انگشت ما را روی آن شخص نشان می دهد، چگونه می توانیم می خواهید وارد آن گفتگو شوید؟ وقتی روی صفحه نمایش می‌رویم یا وارد آن اتاق می‌شویم، چه نوع انرژی می‌خواهیم به همراه داشته باشیم؟ اینها همه چیزهایی هستند که به نظر من انرژی را در بر می گیرد، و خودآگاهی را در بر می گیرد، و هوش هیجانی را در بر می گیرد، و آشفتگی انسان ها را در بر می گیرد. و من از آن لذت می برم. من از همه آن لذت می برم. من هم مثل بقیه بی نظم هستم، می دانید، من یک انسان هستم. پس می‌دانی، ما به محل کار می‌رویم، و خیلی عادت کرده‌ایم که دوست داریم خودمان را بپوشانیم، زیاد نزدیک نشو، من خیلی به تو نزدیک نخواهم شد، تو زیاد نزدیک نشو به من اینجوری دلمون رو می بندیم. و این دیگر کار نمی کند. فقط دیگه کار نمیکنه و به خصوص با همه‌گیری و بیرون آمدن از همه‌گیری، با نسل Z که در راه است، مثل اینکه صدایشان بلند است، و ما باید به گونه‌ای دیگر به آنها سلام کنیم. و با سلام کردن به آنها به گونه ای دیگر، با گشاده رویی، اصیل تر، آسیب پذیرتر و سرشار از قدردانی و تواضع، معتقدم که آنها نیز به همین شکل به ما سلام خواهند کرد. و من معتقدم که این چیزی است که منجر به موفقیت بزرگ و بازگشت سرمایه در تجارت، اما بیشتر از تجارت، همچنین در زندگی می شود.

نیلی ورلیندن : بله، قطعا. میدونی چی خنده داره کلود؟ وقتی می شنوم که شما در مورد قلب و انرژی صحبت می کنید، مرا یاد صحبتی می اندازد که روز گذشته با کسی داشتم. و او به من می گفت که در واقع، ما به عنوان یک انسان سه مغز داریم. و اولین مغز ما قلب ماست. مغز دوم ما روده ماست. و سپس مغز سوم ما همان چیزی است که ما آن را مغز واقعی خود می نامیم. و بنابراین بسیاری از چیزها ابتدا اتفاق می‌افتند و ما آنها را ابتدا در قلب یا در روده خود احساس می‌کنیم، و تنها پس از آن مغز سوم ما، مغز واقعی ما، به اصطلاح، می‌آید.

کلود سیلور : این وحشی نیست؟ این فقط وحشی است، به همین دلیل است که ما همیشه می گوییم، آره، من آن را در دل خود احساس می کنم. این تصمیم درستی است. من آن را در درون احساس می کنم. پس تصمیم درست

نیلی ورلیندن : بله. و می دانید، چیز دیگری که به نظر من جذاب است این است که وقتی یک نوزاد در رحم مادر رشد می کند، اولین چیزی که رشد می کند در واقع قلب اوست. بنابراین قلب قبل از شروع رشد مغز رشد می کند. به نظر من هم فوق العاده جالب بود.

کلود سیلور : آن را دوست دارم. و حتی برداشتن آن گام دیگر به جلو، که منشأ کلمه شجاعت است، شجاعت است. COUR، من معتقدم. Cour، که به معنای قلب بود، در زمان لاتین. پس شجاعت یعنی دل. منظورم این است که همه چیز آنجاست. همه چیز به این قلب وصل است

نیلی ورلیندن : پس چیز دیگری که وقتی داشتی صحبت می کردی مرا شگفت زده کرد، کلود، این است که بله. بنابراین وقتی به قلب و اهمیت آن فکر می کنیم این امر به نوعی آشکار می شود و همانطور که شما گفتید بسیار به عقب باز می گردد. اما وقتی به محل کار نگاه می کنیم، و اتفاقی که در آنجا افتاده است این است که در طول سال ها، ما قطعاً روی قلب خود پوشیده ایم، و بسیاری از قسمت های خود را نیز مسدود کرده ایم. ما واقعاً خودمان را در محل کار نشان ندادیم. من فکر می کنم که در دو سال گذشته کمی بهتر شده است زیرا فکر می کنم ما تعداد بیشتری از همکارانمان و زندگی شخصی آنها را دیدیم. همچنین، تا حدی به لطف کار در خانه و ما بچه‌هایشان را دیدیم، حیوانات خانگی‌شان را دیدیم، و غیره. شما این دیدگاه و ایده زیبا را داشتید که چگونه می خواهید زندگی مردم را به عنوان یک افسر ارشد قلب لمس کنید. وقتی برای اولین بار وارد این دنیای منابع انسانی شدید و دیدید که چه هنجاری وجود دارد، چه فکر می‌کردید؟

کلود سیلور: بله، خوب، یادتان باشد، من برای مدت طولانی در زندگی ام کارمند بودم. بنابراین من قبلاً با دپارتمان‌های منابع انسانی تعامل داشته‌ام، بنابراین به خوبی از این واقعیت آگاه بودم که هرگز واقعاً احساس نمی‌کردم که یک بخش منابع انسانی از او مراقبت می‌کند. من واقعاً فکر نمی کنم آنها برای من فایده ای داشته باشند. من مشکل ساز نبودم، اما هنوز هم می توانستم از کسی استفاده کنم که به من تکیه کند و مرا چک کند. بنابراین بسیار واضح بود که من دقیقاً برعکس آنچه معتقدم بخش‌های منابع انسانی عموماً به آن معروف بودند، عمل می‌کردم. و این بدان معنا بود که من باز و در دسترس باشم و به چیزی که فکر می کنم درست است تکیه کنم، یعنی هوش هیجانی، یعنی خودآگاهی، ترس از به اشتراک گذاشتن چیزها با خودم یا درباره خودم، اول اعتماد کردن، اجازه دادن به همه قبل از اینکه آنها به عمق یک نقش بروند، طعم ما را بچشید. همه چیزهایی که دقیقاً برعکس کارهایی هستند که من در زندگی انجام داده بودم، زیرا احساس می کنم این افراد شگفت انگیز را در مقابل خود داریم که سرشار از الهام و نوآوری و خلاقیت و منحصر به فرد بودن و تنوع هستند، و ما فقط خراشیدیم. سطح، بسیار خوب، فقط آنچه را که شرح شغل شما می گوید را انجام دهید، خداحافظ. و ما 75 درصد از طرف مقابل این شخص را از دست می دهیم. بنابراین من عاشق این واقعیت هستم که حتی در Vayner، می دانید، ما می خواهیم که شما یک مسابقه جانبی داشته باشید، شما یک کار جانبی انجام می دهید، عالی است، این فقط به انرژی شما، کنجکاوی شما در اینجا کمک می کند. دم کبوتر با هم و همچنین اعتقاد راسخ دارم که برای ایجاد اعتماد باید امنیت روانی ایجاد کرد. شما باید کاری کنید که مردم احساس امنیت کنند تا بتوانند به طور واقعی با هم ارتباط برقرار کنند. و هنگامی که این اتفاق بیفتد، که در یک چشم به هم زدن اتفاق می‌افتد یا یک هفته طول می‌کشد یا یک سال طول می‌کشد، آنگاه می‌توانید اعتماد داشته باشید، و با آن آسمان محدودیت وجود دارد. وقتی من به شما اعتماد کردم، شما به من اعتماد کنید، ما می توانیم کارها را با هم انجام دهیم. ما نباید از شکست بترسیم زیرا می دانم که شما از من حمایت کرده اید و من نیز از شما حمایت می کنم.

نیلی ورلیندن : و ممکن است کلود، با شنوندگان ما که ممکن است اکنون فکر کنند، در میان بگذارید، خوب، اما چگونه می‌توانیم آن محیط امن از نظر روانی را ایجاد کنیم؟ آیا می توانید چند کار را که در Vayner انجام داده اید در مورد ایجاد آن محیط به اشتراک بگذارید؟

کلود سیلور : بله، البته، البته. منظورم این است که فکر می‌کنم اولین چیز این است که بفهمیم ما همیشه با افراد دیگر مسافر خواهیم بود. و از نظر من همدلی به این معناست. این است که با شفقت و مهربانی ظاهر شویم و یا درخواست دعوت شدن یا پذیرفتن دعوت برای دعوت شدن به گفتگو و فشار نیاوردن به باورهایمان، قضاوت نکردن، فقط نگه داشتن فضا برای کسی که در این فضای جادویی بگذارد، خواه غم و اندوه باشد. اشک، شادی، تازه نامزد کرده اند، یک توله سگ جدید دارند، تازه حسابی عالی بردند، ترفیع گرفتند، این فضا هر چه باشد، اما برای خنثی کردنش. این در مورد کلود نیست. من مجبور نیستم پاسخ ها را داشته باشم. این درست نیست، اشتباه است. این به معنای واقعی کلمه ایجاد مکانی است که می توانید هر آنچه را که می خواهید بگویید، زیرا من به شما اعتماد دارم. و من می دانم که قرار نیست کلود چیزی را تعمیر کند. بنابراین ایجاد این ایمنی فوق العاده مهم است. و شما باید حاضر باشید بگویید، شما نیستید، شما قهرمان نیستید. این نمایش کلود نیست. این نمایش نیلی است. این نمایش باب است. این نمایش آنجلا است. من اینجا هستم تا در خدمت آنها باشم. من برای 1800 نفر کار می کنم. من با 1800 نفر کار می کنم که می دانم، می دانید، همه اینها یک همکاری است، و من باهوش ترین فرد در اتاق نیستم.

نیلی ورلیندن : من یک جورایی دلم برای کلمات گم شده، کلود، اینجا. من می خواهم برای یک ثانیه سند خود را بردارم زیرا کمی در حال چرخش آزاد بودم. اما آنچه که من دوست دارم با شما نیز در مورد آن صحبت کنم کمی بیشتر در مورد رهبری از صمیم قلب است. اکنون دیدم که در جایی اشاره کردید که به شما بستری فوق‌العاده داده شده است تا بگویید چرا در محیط‌های کاری امروز به مهربانی و همدلی و رهبری قلبی واقعی نیاز است. حالا شاید بتوانیم با این شروع کنیم که چرا معتقدید چیزهایی مانند مهربانی، همدلی و رهبری از صمیم قلب، چرا در محیط های کاری امروزی اینقدر مورد نیاز هستند؟

کلود سیلور: بله، عالی است، واقعاً سؤال بسیار خوبی است. و من فکر می کنم این یک پاسخ عقل سلیم است. می دانم که، می دانید، ما باید این را بیشتر به اشتراک بگذاریم. مردم زمانی انگیزه پیدا می کنند که ترس نداشته باشند. افراد زمانی برانگیخته می شوند که احساس آرامش یا حس خوب بودن، احساس دوست داشته شدن، احساس تعلق، احساس دیده شدن داشته باشند. وقتی افراد احساس نمی‌کنند دیده می‌شوند، یا احساس می‌کنند در محل کار اشتباهی هستند، یا احساس می‌کنند بسیار مضطرب هستند، سطح کورتیزول آنها در آسمان بالا می‌رود و دیگر نمی‌توانند کار کنند. پس چرا به جای دمیدن اضطراب و ترس در یک فرد یا یک فرهنگ، برعکس عمل نکنیم؟ چرا ما حس تعلق را در خود پرورش نمی دهیم، این حس که همه حق دارند اینجا باشند؟ همه حق دارند فضا را اشغال کنند. هر کسی حق دارد یک ایده را به اشتراک بگذارد. من می دانم که یک سلسله مراتب در جهان وجود دارد. می‌دانم، می‌دانی، عنوان‌هایی وجود دارد و غیره. و در حال حاضر دنیا همین است. و این عناوین گاهی اوقات مانع از صحبت برخی افراد می شود. اما ما باید فرهنگی ایجاد کنیم که در آن عناوین دلیل اصلی حضور در شرکت نباشند. دلیل اصلی حضور در شرکت، همکاری، صمیمیت، صمیمیت و نوآوری است که همه با هم جمع می‌شوند، اما زمانی که مردم نترسند به هم می‌رسند. موضوع همین است. و به همین دلیل است که فکر می کنم خیلی مهم است که با قلب آن را ترک کنیم. دقیقاً به همین دلیل است، زیرا وقتی با خانواده‌مان، یا با بچه‌هایمان، یا با تیم فوتبالمان هستیم، یا با دوستانمان برای ناهار بیرون آمده‌ایم، مثل اینکه این‌طور نیستیم، همین الان هستیم. اینجوری هستن پس چرا اینگونه ادامه ندهیم و ظرف سخاوت و محبت و مهربانی نباشیم؟ ما در این دنیا به مهربانی بیشتر و امکان بیشتری نیاز داریم، می دانید، بنابراین من می توانم ادامه دهم و ادامه دهم.

نیلی ورلیندن : من کاملا با شما موافقم، کلود. و من فکر می‌کنم وقتی به کار مردم نگاه می‌کنید، حداقل در بیشتر مواقع، بخش بزرگی از زندگی آن‌ها را اشغال می‌کند، شاید حتی بزرگ‌ترین بخش زندگی‌شان. و وقتی به بیرون از آن محیط کار نگاه می‌کنید، وقتی مردم روزنامه می‌خوانند، یا وقتی تلویزیون را روشن می‌کنم، ترس بسیار زیادی وجود دارد، اخبار بد بسیار زیادی وجود دارد. ترس زیادی هست من فکر می کنم که از طریق همه این کانال های مختلف القا شده است. بنابراین اگر فقط می توانستیم کارهایی را که شما در مورد آنها صحبت می کنید انجام دهیم. تصور کنید چه تاثیر فوق العاده و تاثیر مثبتی می تواند بر زندگی مردم داشته باشد.

کلود سیلور : تصور کنید. فقط تصور کن، آره؟ این یک انقلاب است.

نیلی ورلیندن : بله، این یک انقلاب است. چون منظورم این است که برای اکثر افراد کار 30، 40 50، شاید حتی بیشتر از ساعت در هفته است. بنابراین اگر می‌توانستیم آن تغییر را انجام دهیم، ظاهر جهان را کاملاً تغییر می‌داد. و بله، می دانم که شاید در اینجا کمی بیش از حد ایده آل گرا هستم، اما واقعاً معتقدم که خیلی تغییر خواهد کرد.

کلود سیلور : نه، نه، نه، نه، فکر نمی کنم این ایده آلیستی باشد. من فکر می‌کنم این امکان وجود دارد که آیا در طول زندگی من ممکن است یا نه، چه کسی می‌داند، اما فکر می‌کنم ما داریم شروع می‌کنیم، می‌دانید، ما داریم تکامل، انقلاب را شروع می‌کنیم، زیرا برای مدت طولانی تعادل بین کار و زندگی برقرار بوده است. و واقعیت این است که این زندگی است. کار بخشی از زندگی است. این بخش بزرگی از زندگی است. باید بخش بزرگی از زندگی باشد. شما می خواهید سر کار بروید و لذت ببرید و جشن بگیرید و یاد بگیرید و رشد کنید. و شما نیز زندگی خود را می خواهید.

نیلی ورلیندن : بله، 100% موافقم. اگر همیشه با شما موافق باشم، این مکالمه کمی خسته کننده خواهد بود. نه، شوخی می کنم. اما بله، همه شوخی ها به کنار، به رهبری از ته دل. حال، رهبری قلبی واقعی برای شما چه معنایی دارد؟

کلود سیلور : رهبری قلبی واقعی برای من به معنای ترک کسی است که بهتر از آن چیزی که من پیدا کردم. می‌دانید، مایا آنجلو این جمله فوق‌العاده را دارد: مردم کارهایی که شما انجام داده‌اید را فراموش خواهند کرد. مردم حرف های شما را فراموش خواهند کرد، اما مردم هرگز احساسی که در آنها ایجاد کردید را فراموش نمی کنند. اینطوری به کسی حس میکنی فکر می‌کنم این واقعاً برای من اوج است. و خب من در این گفتگوها چه کار می کنم؟ چگونه وارد می شوم؟ و چگونه می رویم؟ واقعاً مهم است. آره

نیلی ورلیندن : بله، اگر برای لحظه‌ای تلاش کنیم شاید ابزارهایی در اختیار مردم قرار دهیم تا در این زمینه بهتر شوند، زیرا من معتقدم این بسیار مهم است. و نه فقط برای ما که در تیم های مردمی کار می کنیم، بلکه برای همه افراد درون سازمان. من فکر می کنم همه ما می توانیم تلاش کنیم تا کمی بیشتر از صمیم قلب رهبری کنیم و عمل کنیم. بنابراین آیا نکته یا چیزی دارید که بتوانیم سعی کنیم بیشتر آن را انجام دهیم؟

کلود سیلور : بله، حتما. می‌توانید تشکر کنید، می‌توانید بپرسید حال یک نفر چطور است و واقعاً وقتی می‌گویند خوبم گوش کنید. من خوبم من عالی هستم مثل یک خوب عالی نیست. میدونی به حرف مردم گوش کن می‌توانید همین الان تلفنتان را بردارید و به کسی که با او کار می‌کنید پیامک بزنید و بگویید از شما تشکر می‌کنم یا او را سست می‌کنم. انجام این کار بسیار آسان است. بنابراین این حرکات کوچک بیشترین معنی را دارند. شما برای کسی یک ماشین کاملا نو نمی خرید. نه، شما نمی توانید این کار را انجام دهید. اما امروز می توانید از سه نفر تشکر کنید. می‌دانی، می‌توانی در را باز نگه‌داری، می‌توانی به کسی بگویی که برایت مهم است. مانند اینها کارهایی هستند که انجام آنها بسیار آسان است. مسئله این است که شما از ناامنی های خود عبور کنید و فقط آن را انجام دهید. میدونی راه خیلی زیادی پیش میره سلام، من واقعاً از شما متشکرم، از اینکه در آخر هفته به من کمک کردید، هر چه که باشد، متشکرم، اما اندازه آن برای لمس افراد و ایجاد ارتباط و به اشتراک گذاشتن عشق اهمیتی ندارد. فقط اینطور نیست. این نیت و قوام است.

نیلی ورلیندن : بله، قطعا. منظورم این است که خنده‌دار است که وقتی از کسی می‌پرسی حالت چطور است؟ بعد می گویند خوبم، خوبم. من روز قبل با یکی از دوستانم در مورد این موضوع صحبت کردم و داشتیم در مورد اینکه از یکی می پرسید روز شما چطور بود و آنها می گویند، خوب بود، خوب بود، صحبت می کردیم. و ما می گفتیم که این در واقع به اندازه کافی خوب نیست. باید اینطور باشد: روز خوبی داشتم یا فوق العاده بود. و من کاملاً از این واقعیت آگاهم که ما نمی‌توانیم همیشه روزهای افسانه‌ای داشته باشیم، و همه چیز همیشه نمی‌تواند خارق‌العاده باشد. اما من فکر می کنم حداقل باید تلاش کنیم که بهتر از خوب باشد.

کلود سیلور : بله، یک بار این جمله را شنیدم که می‌گوید: شما نمی‌توانید شادی خود را برون‌سپاری کنید، یعنی می‌توانید کسی را که خانه‌تان را تمیز می‌کند برون‌سپاری کنید، می‌توانید کسی که ماشینتان را می‌شوید، می‌توانید رانندگی نکنید و اوبر نگیرید، اما نمی‌توانید. آنچه در اینجا وجود دارد را برون سپاری کنید. و هیچ کس دیگری نمی تواند برای من خوشحال باشد و سپس آن را به من پس دهد.

نیلی ورلیندن : بله، این خیلی درست است، کلود. ما در اینجا کمی تغییر می دهیم زیرا چیز دیگری وجود دارد که من بسیار هیجان زده هستم که در مورد آن با شما صحبت کنم. و این خوش بینی عاطفی است. زیرا ما نمی توانیم این پادکست را بدون صحبت در این مورد با هم داشته باشیم. متوجه شدم که اولین چیزی که در مورد خود در بیو لینکدین خود می گویید این است که یک خوش بین احساسی هستید. اکنون، شاید برای برخی، این هنوز یک مفهوم نسبتاً جدید یا ناشناخته باشد. بنابراین می توانید با بیان اینکه خوش بینی عاطفی چیست؟

کلود سیلور: بله، خوب، من می گویم همه چیزهایی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم، زیر چتر خوش بینی احساسی است. این تصدیق است که قرار نیست هر روز روز روشنی باشد. این اعتراف به این است که هر مکالمه ای که در محل کار دارم عالی نخواهد بود. تصدیق این است که روز من سه ساعت قبل از اینکه حتی سر کار بیایم شروع می شود. و من بچه دارم، و می دانید، مردم همسر دارند و مردم ورزش می کنند، و یک زندگی کامل اتفاق می افتد. و گاهی اوقات، ما آن را وارد محل کار می‌کنیم و تحریک می‌شویم و در بهترین حالت خود نخواهیم بود. این احساس است، درست است؟ بنابراین برای اینکه بتوانید احساسات را تصدیق کنید، آن را تصدیق کنید، به آن وابسته نشوید، آن را تصدیق کنید، و سپس بدانید که امیدی وجود دارد، فرصت دیگری وجود دارد، و فردا دوباره خورشید خواهد درخشید. این یک آسانسور بزرگ است. اگر فردی خودآگاه نباشد یا در آن سفر خودآگاهی نباشد، تصدیق احساسات بسیار دشوار است، می دانید، سرزنش مردم یا قربانی شدن آسانتر است. اما وقتی این واقعیت را تصدیق می کنید که ممکن است، من امروز دعوای بدی با برادرم داشتم، یا هر چیزی که باشد، و به نوعی به آن دست می زنم. و من در حال حاضر بهترین خودم نیستم. اما می دانم که وقتی این احساس را از بین ببرم، خیلی بهتر می شوم، و همچنین حمایتی در دنیا وجود دارد. لازم نیست تنها باشی فکر می‌کنم اپیدمی بزرگی که بعد از کووید پیدا می‌کنیم این تنهایی است که مردم دارند، می‌دانید، مخصوصاً از آنجایی که ما در خانه بوده‌ایم، و فقط با افراد روی صفحه نمایش یا تلفنمان تعامل داشته‌ایم. و من فکر نمی‌کنم که ما انسان‌ها اینگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. بنابراین خوش بینی عاطفی در واقع مانند آگاهی عاطفی است، اما به آن وابسته نیست. اینطور نیست که مثلا من با همسرم دعوا کنم. اینطور نیست که من بد باشم. آن دعوا مرا غمگین کرد. بنابراین یک تفاوت وجود دارد. من غمگین نیستم. کلود غمگین در این جهان راه نمی‌رود. اما این درگیری من را ناراحت کرد. من از آن عبور خواهم کرد. هیچ چیز برای همیشه نمی ماند.

نیلی ورلیندن : این یک نگاه بسیار متفاوت به مسائل است. نه، این یک تمایز بسیار مهم است.

کلود سیلور : فکر می کنم زمان می برد. و می‌دانید که می‌خواهید روی صندلی راننده بنشینید، به یک تمایل واقعی نیاز دارد.

نیلی ورلیندن : اوه، قطعا. من فکر می‌کنم همیشه راحت‌تر است که به دلایل بیرونی به چیزهایی که خارج از خودمان هستند اشاره کنیم و بگوییم به همین دلیل است که در مورد چیزی چنین یا آن‌گونه احساس می‌کنیم، یا به همین دلیل است که چیزی واقعاً آنطور که بودیم پیش نمی‌رود. به امید اینکه برود و من فکر می‌کنم که برای اکثر ما هنوز درس‌های زیادی وجود دارد که می‌توانیم یاد بگیریم و می‌توانیم یاد بگیریم قبل از اینکه انگشتانمان را به بیرون از خود نشانه بگیریم، ابتدا بیشتر به درون خود نگاه کنیم.

کلود سیلور : اوه، خدا، همه ما، از جمله من.

نیلی ورلیندن : پس چگونه می توان یک فرد خوش بین احساسی شد، کلود؟ از کجا شروع می کنید؟ آیا می گویید با خودآگاهی شروع می شود؟

کلود سیلور : بله، منظورم این است، فکر می‌کنم بیشتر کارها با خودآگاهی شروع می‌شوند، من واقعاً این کار را انجام می‌دهم. یا حداقل تمایل به دانستن بیشتر در مورد خود، آنچه شما را تحریک می کند، آنچه شما را عصبانی می کند و آنچه شما را خوشحال و غمگین می کند. فقط فکر می کنم این یک هدیه فوق العاده است که ما به عنوان انسان می توانیم به خودمان بدهیم. من نمی دانم آیا گونه های دیگر می توانند این کار را انجام دهند یا خیر. اما می دانم که می توانیم. بنابراین فکر می‌کنم همه چیز با سفر خودآگاهی شروع می‌شود. و سپس، می دانید، بخش خوش بینانه. این بخشی است که می تواند مردم را جذب کند، زیرا می توانید به دنیا نگاه کنید و بگویید چه چیزی برای امیدواری وجود دارد، چه چیزی برای خوش بین بودن وجود دارد؟ جنگ وجود دارد، این وجود دارد، وجود دارد آن، این وجود دارد، وجود دارد، خشونت اسلحه وجود دارد. با این حال، فکر می کنم برای من، زمانی که امید و امکانی در درون خود داشته باشم، حضور در این دنیا برایم راحت تر است. بنابراین می توانم زیبایی چیزهای کوچک را ببینم. من می‌توانم شادی را در چهره‌های فرزندانم ببینم، می‌توانم شکوفه‌های گل‌ها را ببینم، می‌دانی، به جای اینکه فقط همه چیزهای وحشتناک را ببینم، بنابراین باید مایل به دیدن برخی از شادی‌ها، برخی از چیزهای خوب و نه همه برای انجام این کار آماده شده اند، و این اشکالی ندارد. اشکالی ندارد. اما باید مایل باشید که بدانید در داخل یک مکان تاریک، همیشه نور را خواهید یافت. نور همیشه وجود دارد. فقط باید دنبالش بگردی

نیلی ورلیندن : بله، تاریکی بدون نور وجود ندارد. من فکر می کنم، کلود، این دو همیشه با هم هستند. من در مورد آن متقاعد شده ام. بیایید یک لحظه به شرکت بازگردیم، به دنیای کار. چگونه خوش بینی عاطفی را بر فرهنگ و رفاه سازمانی تأثیر گذاشته اید؟

کلود سیلور : بله، واقعاً یک مکالمه عالی است. چون جایی که الان کار می‌کنم، واقعاً تمرکز زیادی روی آن شخص گذاشته‌ایم. و ما تمرکز بسیار زیادی بر اعتماد به فرد و تمایل به این داریم که شخص خود را در اصول ما جاسازی کند اما چرخش خود را به آن وارد کند. بنابراین، برای مثال، من ممکن است همدلی را اینطور تعریف کنم، شما ممکن است همدلی را آنطور تعریف کنید. یک کراس اوور وجود دارد، اما آنها یکسان نیستند. بنابراین اولین چیزی که اجازه می دهد برای بسیاری از شامل. ما افکار متنوعی را سر میزمان می خواهیم، درست است؟ و ما به مردم قدرت می‌دهیم تا افکار متنوع خود و اینکه چه کسی هستند، همان لحظه به میز مذاکره بیاورند. همان جا مورد حمله قرار گیرد و سپس می توانید احساسات خود را به ارمغان بیاورید، می توانید احساسات خود را به کار بیاورید اگر آنها احساس امنیت کنند، اگر مردم احساس امنیت کنند. و اگر افراد در محل کار احساس خونسردی می کنند، خوب است، شما احساسات خود را به ارمغان می آورید، اما من نیازی به مراقبت از شما ندارم، درست است، زیرا همه چیزهای خاص خود را دارند. اما احساس می کنم اگر به اشتراک گذاری با مردم ادامه دهیم، نگاه کنید، به شما اعتماد داریم، می خواهیم خود واقعی خود را به کار بیاورید. اینگونه است که ما خلاقیت عالی، عالی و عالی را از شما دریافت خواهیم کرد، هر چه که باشد، و ما همیشه پاسخی برای راه حل پیدا می کنیم. هرگز روزی نخواهد بود که ما پاسخی برای هر چیزی که ممکن است در آن سپری کنید نداشته باشیم. این بخش خوش بینانه است. این قسمت احتمال است. اما این مستلزم این است که برخی از کارها را انجام دهند، می دانید، برای حضور مستلزم حضور مردم است. بنابراین در داخل جریان آب آن طرف است.

نیلی ورلیندن : آره. و چگونه می گویید که خوش بینی عاطفی رهبران را قادر می سازد؟

کلود سیلور : اوه، این سوال خوبی است. نکته در مورد رهبری این است که می تواند بسیار تنها باشد. و من فکر می‌کنم خوش‌بینی عاطفی به شما می‌گوید که لازم نیست به تنهایی از پس آن برآیید. می دانید، اگر به اشتراک می گذارید، اگر می دانید در چه شرایطی قرار دارید، و اشتراک گذاری را انتخاب می کنید، لازم نیست به تنهایی از آن عبور کنید. و من فکر می‌کنم هر چه رهبران بیشتر گرد هم بیایند و جلسات فشرده، اتاق‌های فکر، ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلف و غیره را به اشتراک بگذارند، احساس تنهایی کمتری ایجاد می‌کند. چون گاهی می‌دانی چه می‌گویند در اوج تنهایی است. بنابراین اشتراک‌گذاری امکان و اشتراک‌گذاری دیدگاه برای رهبران، جذب افراد در یک صفحه و دانستن اینکه شما تنها نیستید بسیار مهم است. و سپس به اشتراک گذاشتن امکاناتی که وقتی همه با هم جمع می‌شویم می‌تواند باز شود. و اینجاست که فکر می‌کنم خوش‌بینی عاطفی می‌تواند رهبران را قدرتمند کند، زیرا فکر می‌کنم رهبران فکر می‌کنند که باید وارد کار شوند و خیلی به من نزدیک نشوند. من یک رهبر هستم، من مسئول هستم، شما نمی توانید به من نزدیک شوید و من به شما نزدیک نمی شوم. و این فقط مربوط به عصر دایناسورها است.

نیلی ورلیندن : بله، من معتقدم که رهبران اغلب احساس می‌کنند که باید همه پاسخ‌ها را داشته باشند و اجازه ندارند بگویند نمی‌دانم. بنابراین فکر می‌کنم چیزی بسیار قدرتمند در مورد یک رهبر وجود دارد که می‌تواند بگوید، ببخشید، بچه‌ها، من لزوماً جواب را نمی‌دانم، یا می‌تواند آسیب‌پذیر باشد و بگوید من روز خوبی ندارم. من به این دلیل احساس خوبی ندارم، زیرا به مردم نشان می دهد که مدیران رهبر هستند، اما آنها نیز انسان هستند. و همچنین معتقدم که عنصر اعتماد و بخشی از ایجاد اعتماد بین یک مدیر و اعضای تیم نیز می تواند فوق العاده قدرتمند باشد. به هر حال، همه اینها برای گفتن، کلود، که فکر می کنم این یک پاسخ عالی بود. پس چگونه دوست داری که HR در همه اینها دخالت بیشتری داشته باشد، کلود؟

کلود سیلور: اول از همه، من فکر می کنم منابع انسانی مسئولیت همه است. موضوع همین است. بنابراین، هر چه افراد دیگر ترجیح می‌دهند از سایر افراد در محل کار مراقبت کنند و فقط به بخش منابع انسانی منتقل نشوند. من فکر می‌کنم مردم نسبت به آنچه که هستند احساس غرور بهتری پیدا می‌کنند، و اینکه می‌توانند به مردم کمک کنند، شنوندگان خوبی هستند، و این که همیشه به منابع انسانی نمی‌رسد، جایی که مردم فکر می‌کنند، اوه، این یک شهر منابع انسانی است. . بنابراین من فکر می کنم اول و مهمتر از همه تشخیص در یک شرکت سالم است. همه به همدیگر اهمیت می دهند. همه برای یکدیگر وقت خواهند گذاشت. رقابت سالم وجود دارد، اما رقابت ناسالم نیست. هیچ طرفداری وجود ندارد، همه این چیزها، که دوباره به نظر می رسد، ما انسان هستیم، بنابراین این اتفاق می افتد. اما این اولین چیز است. دومین مورد این است که فکر می کنم منابع انسانی باید کمی بازسازی شود. من فکر می‌کنم که زمان و انرژی زیادی صرف بخش‌های منابع انسانی شده است تا از شرکت محافظت شود، و شما می‌دانید که شما فقط یک نفر هستید. بنابراین در آن مرحله، شما یک فرد غیرمجاز هستید و به جای فعال بودن، واکنشی نشان می دهید. و من فکر می‌کنم که ما باید این موضوع را تغییر دهیم تا منابع انسانی با کل شرکت و مشارکت با تمام افراد آن شریک شود. این از شرکت محافظت نمی کند. شراکت با آن است، و این بسیار، منظورم این است که شراکت یک کلمه فعال است. محافظت کردن مانند، اوه، باید از همه جواهرات محافظت کند. بنابراین من معتقدم که دنیای منابع انسانی بیشتر به دنیای مربیان خواهد رفت، می‌دانید، من در مورد مزایا و حقوق و دستمزد صحبت نمی‌کنم، این بدیهی است که انواع مختلف علم با آن است. اما از نظر، می دانید، مدیران کسب و کار منابع انسانی یا شرکای تجاری، مانند آن عنصر مربیگری وجود دارد، جایی که شما نیازی به پاسخگویی ندارید، اما مردم را راهنمایی می کنید. بنابراین اینجاست که من فکر می‌کنم دنیای منابع انسانی در حال تغییر است و در جیب‌ها در حال تغییر است. مردم به منابع انسانی وارد نمی‌شوند زیرا می‌خواهند نه بگویند، در تمام طول روز وارد منابع انسانی می‌شوند زیرا به مردم اهمیت می‌دهند، اساساً می‌خواهند در اطراف مردم باشند و، می‌دانید، ایجاد تغییر کنند.

نیلی ورلیندن : من آن قسمت را دوست دارم، کلود، جایی که شما در مورد مشارکت منابع انسانی با همه افراد شرکت صحبت می کنید. و من فکر می‌کنم که با هم خیلی خوب پیش می‌رود، و همه در سازمان مسئول منابع انسانی هستند زیرا شریک هستند و در عین حال با هم همکاری می‌کنند. من واقعاً، بله، من واقعاً آن عنصر را دوست دارم. من فکر می کنم که این ما را به قسمت سرگرم کننده پادکست هایمان می برد. و این قسمتی است که می‌خواهم از شما بپرسم، کلود، و من بسیار کنجکاو هستم که پاسخ شما را درباره آنچه که فکر می‌کنید یکی از بزرگترین کلیشه‌های موجود در مورد منابع انسانی است، بشنوم.

کلود سیلور : یکی از بزرگ‌ترین کلیشه‌ها این است که آن‌ها افرادی هستند که تمام روز کاغذ را فشار می‌دهند.

نیلی ورلیندن : آره، من فکر می‌کنم این واقعاً بزرگ است. و یکی که همچنان وجود دارد. اما من همچنین فکر می کنم که قطعاً دیگر اینطور نیست، حداقل در بیشتر سازمان ها نیست. سوال دیگر، کلود، این است که من همیشه دوست دارم از مهمانانم بخواهم که یک پیروزی حماسی و شکست حماسی را با ما به اشتراک بگذارند. بنابراین این می تواند هر چیزی باشد که می تواند شخصی باشد، می تواند حرفه ای باشد می تواند ترکیبی از هر دو باشد. هر چیزی که احساس راحتی می کنید با ما به اشتراک بگذارید.

کلود سیلور : بله، من بسیاری از هر دو را داشته‌ام، می‌توانم بگویم یک شکست حماسی که دارم این است که پیامی را برای شخص اشتباهی ارسال می‌کنم که می‌خواهیم آنها را خاتمه دهیم. و به سمت شخص اشتباهی رفت، به کسی که ما فسخ شده بودیم رفت. و این یک شکست حماسی بود. قرار نبود به آنها برود. قرار بود به کسی برود که با او این کار را انجام می‌دادم. و من سالها و سالها پیش به سراغشان رفتم و ای خدا قلبم فرو ریخت. همان لحظه ای که این اتفاق افتاد، می دانید، ما در نهایت به آن شخص پایان دادیم. و وقتی از عذرخواهی شدید و احساسی که آن شخص نسبت به من داشت، صحبت خوبی داشتم. بنابراین ما به یک گفتگوی خوب پایان دادیم. و من معتقدم که آن شخص با شرایط خوبی رفت. و من می‌دانم که ما توانسته‌ایم به آن شخص در حرفه‌اش کمک کنیم، می‌دانید، سال‌ها پیش پس از رفتن او، اما حماسه شکست خورد. و، می دانید، من بردهای حماسی زیادی دارم. گاهی اوقات آنها کوچک هستند. گاهی اوقات آنها بزرگ هستند. امروز یک گفتگوی بسیار زیبا با کارمندی داشتم که به تازگی بهترین دوستش را به دلیل خودکشی از دست داده است. و ما واقعاً، فکر می کنم، توانستیم با قلب و اشک خود ملاقات کنیم. و این یک ارتباط حماسی بود.

نیلی ورلیندن : من آن را زیبا می نامم. از به اشتراک گذاری آن بسیار سپاسگزارم. بله. و این ما را نیز به پایان گفتگو می رساند، کلود. من واقعاً می خواهم از صمیم قلب از شما تشکر کنم. و منظورم این است که از گفتگوی ما کاملاً لذت بردم. بنابراین از شما برای پیوستن بسیار سپاسگزارم.

کلود سیلور: از اینکه من را در اختیار دارید متشکرم. این یک لذت بود. و من عاشق سوالاتم متشکرم.

نیلی ورلیندن: متشکرم. و از همه شما متشکرم که دوباره با قسمت امروز همه چیز درباره منابع انسانی همراه شدید. امیدوارم مکالمه را به زیبایی من پیدا کرده باشید. و اگر هنوز این کار را نکرده اید، عضویت در کانال را فراموش نکنید. زنگ اعلان را بزنید و این قسمت را با یک دوست یا همکار یا یکی از اعضای خانواده به اشتراک بگذارید. خیلی ممنون و به زودی برای قسمت جدید All About HR شما را می بینم. خداحافظ

Neelie Verlinden یک خالق محتوای دیجیتال در AIHR است. او متخصص همه چیزهای دیجیتالی در منابع انسانی است و صدها مقاله در مورد شیوه های نوآورانه منابع انسانی نوشته است. نیلی علاوه بر نویسندگی، سخنران و مدرس چندین برنامه محبوب گواهینامه منابع انسانی است.
برنامه صدور گواهینامه را باز کنید

مدیر منابع انسانی

پیشرفته | 20 ساعت | (337 بررسی) از آنجایی که عملکرد منابع انسانی به سمت مرکز سازمان ها می رود، از مدیران منابع انسانی خواسته می شود تا… بیشتر بدانید

مقالات جدید

12 DEI metrics examples include demographics across organizational levels and adverse impact.12 DEI metrics examples include demographics across organizational levels and adverse impact. راهنماها

12 معیار DEI که سازمان شما باید ردیابی کند

ادامه مطلب

Overview of 5 key elements for effective interviews, including clear objectives and question types.Overview of 5 key elements for effective interviews, including clear objectives and question types. راهنماها

الگوی مصاحبه رایگان و راهنمای استفاده جامع برای مصاحبه موثر

ادامه مطلب

Interview training for hiring managers: 17 Steps, showcasing the initial 7 steps.Interview training for hiring managers: 17 Steps, showcasing the initial 7 steps. راهنماها

آموزش مصاحبه برای مدیران استخدام: راهنمای 17 مرحله ای شما

ادامه مطلب

منبع


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *