شهود در کار: چرا برای منابع انسانی مرتبط است

به یکی دیگر از قسمت های هیجان انگیز همه چیز درباره منابع انسانی خوش آمدید! این مجموعه برای حرفه ای های منابع انسانی و رهبران تجاری است که می خواهند سازمان خود را در آینده اثبات کنند و در مورد آخرین روندها و بینش های کارشناسان صنعت، CHRO ها و رهبران فکری بیاموزند.

شهود شما چه جایگاهی در کار دارد؟ در این قسمت از فصل 2 همه چیز درباره منابع انسانی، با برایان جی. باچند – بنیانگذار @ Evolution Evolution – درباره اهمیت پیروی از شهود در محیط کار برای منابع انسانی صحبت می کنیم.

برایان یک مربی و مشاور باتجربه است که ماموریتش کمک به رهبران برای هماهنگی با استعدادها و ارزش هایشان برای موفقیت در نقش هایشان است.

در این قسمت به بحث می پردازیم:

  • انتقال مهارت ها از یک رشته به رشته دیگر
  • نشانه هایی که نشان می دهد باید از شهود خود پیروی کنید
  • تاثیر شهود بر رهبری و عملکرد تجاری

قسمت کامل را تماشا کنید تا دریابید که چگونه می توانید شروع به گوش دادن به شهود خود و نقش منابع انسانی در عادی سازی شهود در محل کار کنید.

رونوشت:

برایان جی. باچند: اگر در حال اجرا هستید، می‌دانید، یک موسسه مالی یا یک موسسه آموزشی – مهم نیست که چیست، بله، شما تخصص دارید، رشته را می‌شناسید، می‌دانید که می‌خواهید چه کاری انجام دهید. و این عالی است، و شما باید این تخصص را داشته باشید. در عین حال، ما نمی‌توانیم خود را به آنچه فکر می‌کنیم باید در آن بحث‌ها انجام شود محدود کنیم. شهود ما اغلب اطلاعاتی را از شخص دیگری دریافت می کند تا نسبت به آنچه در حال وقوع است باز باشد.

Neelie Verlinden: سلام، به همه، و به قسمت کاملاً جدید All About HR خوش آمدید. اسم من نیلی است. من میزبان شما هستم و در قسمت امروز با برایان جی. باچانت صحبت می کنم. برایان بنیانگذار Evolution Evolution است. او همچنین یک مربی و مشاور برای رهبران در یک ماموریت در کارشان است. و او خیلی چیزهای دیگر است. و من و برایان قرار است در مورد موضوعی صحبت کنیم که شخصاً در مورد آن بسیار هیجان زده هستم، یعنی شهود در محل کار، چیزی که به نظر می رسد موضوعی است که ما در محل کار زیاد درباره آن صحبت نمی کنیم. و دقیقاً به همین دلیل است که من و برایان نمی توانیم صبر کنیم تا آن را شروع کنیم. قبل از اینکه به مکالمه خود برسیم، اما، مثل همیشه، اگر هنوز این کار را نکرده اید، در کانال ما مشترک شوید، زنگ اعلان را بزنید و این ویدیو را لایک کنید.

Neelie Verlinden: به قسمت دیگری از All About HR خوش آمدید.

نیلی ورلیندن: برایان، به نمایش خوش آمدید. چطوری؟

برایان جی. باچند: من فوق العاده هستم. امروز اینجا بودن خیلی خوشحال کننده است. ما واقعاً از شما برای دعوت تشکر نکردیم. چه هدیه ای برای گذراندن این زمان با شما و مخاطبانتان.

نیلی ورلیندن: بله، برایان بیشتر موافق نبودم. و منظورم این است که سازماندهی این مکالمه نیز بسیار راحت پیش رفت. تقریباً مثل این است که قرار بود در مقطعی این اتفاق بیفتد، اینطور نیست؟

برایان جی. باچند: کاملا موافقم. می دانید، وقتی همه چیز آرام پیش می رود، من آن را به عنوان یک نشانه در نظر می گیرم. مثل شش ضلعی های پشت شماست، می دانید، آنها به راحتی در کنار هم قرار می گیرند. و این راهی است که باید باشد.

نیلی ورلیندن: کاملاً. حالا، برایان، فکر می‌کنم چیزی که می‌تواند برای مخاطبان ما واقعاً خوب باشد، این است که بتوانیم با داستان زندگی شما به طور خلاصه شروع کنیم، زیرا فکر می‌کنم می‌توانیم ساعت‌ها و ساعت‌ها در مورد آن به تنهایی صحبت کنیم. اما شاید بتوانید آن را به عنوان شروع کننده با مخاطب به اشتراک بگذارید.

برایان جی. باچند: کاملاً. من نسخه مختصر زندگی برایان را ارائه می کنم. بنابراین من در بوستون به دنیا آمدم. پس من آمریکایی هستم. و اگر چه در حال حاضر در تورنتو، کانادا زندگی می کنم و در بوستون بزرگ شدم، پس از دانشگاه، به تحصیلات تکمیلی ادامه دادم، اما در چارچوب حوزه علمیه بود، جایی که برای تحصیل کشیش کاتولیک رفتم، و من در واقع به مدت هشت سال، چهار سال در یک محله کشیش بودم که واقعاً آن را دوست داشتم. شگفت انگیز بود. و سپس در چهار سال گذشته، من منشی خصوصی کاردینالی از واتیکان و حمایت از کار او بودم، که به معنای رئیس ستاد بود. و این یک سفر شگفت انگیز بود. اما به طور شهودی و همچنین فقط این حس در درون وجود داشت که می‌خواستم زندگی، رسالت و حقیقتم را به گونه‌ای دیگر وارد دنیایی کنم. بنابراین من آزادانه استعفا دادم، همه با شرایط خوب. و من برای تبدیل شدن به یک مدیر اجرایی به شهر نیویورک رفتم که در تورنتو به کار خود ادامه داد. و سپس در سال 2019، فقط چند ماه قبل از همه‌گیری، Evolution Evolution را راه‌اندازی کردم. و دو بار تکامل نامیده می شود به عنوان اشاره ای به تکامل طبیعی ما به عنوان انسان، اما همچنین آن تکامل ویژه ای که ما شخصاً می توانیم آن را داشته باشیم تا از خواسته های خود پیروی کنیم، و به فردی تبدیل شویم که می دانیم مقدر شده است باشیم. وای، این نسخه خلاصه است، من می توانم بیشتر از آن ادامه دهم.

نیلی ورلیندن: قطعاً این نسخه خلاصه است. برایان، از به اشتراک گذاری آن بسیار سپاسگزارم. فکر می‌کنم چیزی که به ذهنم می‌رسد این است که وقتی از کشیش بودن یا بودن کنار رفتی – در واقع من از این تشبیه به عنوان رئیس ستاد بودن خوشم می‌آید، زیرا معتقدم کاردینال در واتیکان است، و سپس نقل مکان کردی. برای ورود به دنیای تجارت، من قصد دارم آن را در نیویورک صدا کنم. چه شد که این تصمیم را گرفتید؟ به غیر از شهود شما، حدس می‌زنم.

برایان جی. باچند: بله. بنابراین می دانید، یکی از چیزهایی که همیشه می گویم این است، و این چیزی است که با مدیران و تیم هایم کار می کنم، همیشه به یک سوال بسیار ساده ختم می شود: چه آرزویی دارم؟ زیرا در خواسته های ما حقیقت چیزی است که به دنبال آن است و به زندگی حرفه ای ما مربوط می شود. این می تواند به روابط مربوط شود، می تواند به آنچه ممکن است برای شام بخواهید، به جایی که می خواهید به تعطیلات بروید مربوط باشد. در آرزوهای ما حقیقت است. و این چیزی بود که از خودم پرسیدم. خواستم به طور شهودی این احساس را داشتم که برای رهبری بیشتر در یک کلیسا آماده می‌شوم، و به هیچ وجه، شکل یا شکلی ناراضی نبودم، اما در قلبم می‌دانستم که چیز دیگری وجود دارد. و من به سادگی به خودم در طول یک دوره زمانی فرصت دادم تا واقعاً با این سوال بنشینم، چه آرزویی دارم؟ زندگی من چه شکلی خواهد بود؟ و این بدان معنا نیست که من باید همه پاسخ ها را داشته باشم. اما من به خودم این فضا را دادم که کنجکاو باشم، تا با یک متخصص در این مورد صحبت کنم تا با برخی از ترس هایی که پیش می آید مقابله کنم، زیرا اغلب اوقات خواسته های شما، ترس هایی بهم پیوسته است، مردم چه می گویند؟ چگونه می خواهید این کار را انجام دهید؟ چطوری میخوای پول در بیاری و کار کردن از طریق آن و عدم عجله در آن به من شفافیت در مورد اقدام بعدی درست را داد. و در پایان، می دانستم که باید آزادانه استعفا بدهم تا مسیر جدیدی را آغاز کنم. و می‌دانستم که این آرزو فرود آمدن در منهتن است. این تنها چیزی است که من در مورد آن کاملاً شفاف بودم، هیچ سرنخی نداشتم که چگونه و به هیچ وجه نمی دانستم چگونه آن را انجام دهم. اما به طور شهودی، من فقط جنبه های مختلف را دنبال کردم. و من را به اولین کارم رساند.

نیلی ورلیندن: بله، واقعاً، واقعاً، داستان بسیار قدرتمندی. و پس خودت را در منهتن یافتی، آنجا شغلی در محیطی کاملاً متفاوت پیدا کردی، من همچنان کنجکاو خواهم بود که شاید کمی بیشتر در مورد اینکه چه نوع درس هایی می توانستی از زندگی قبلی خود بیاوری، بشنوم. وارد این زندگی جدید در منهتن شوید.

برایان جی باچند:بنابراین می دانید، من از زمانی شروع می کنم که به دنبال کار بودم، زیرا مطمئن هستم افراد زیادی هستند که در حال حاضر گوش می دهند که می دانید، مجبور شده اند به دنبال کار بگردند، شاید آنها در نظر دارند حرکت شغلی و این استرس زا است، و به خصوص جایی که در آن قرار داشتم، من هنوز به طور کامل درگیر نقشم بودم و برای کاردینال کار می کردم، اما در یک لحظه انتقال بودم و به دنبال کار بودم. و به خصوص زمانی که در تلاش برای انتقال مهارت ها از یک زندگی به زندگی دیگر هستید، آسان نیست. حالا من راهنمایی گرفتم که کجا باید نگاه کنم. و اتفاقی که یک روز افتاد، می‌دانید، من چند منطقه داشتم که به آنها نگاه می‌کردم. HR یکی از آنها بود. جمع آوری کمک های مالی دیگر بود و من با خواهرم تلفنی صحبت می کردم. و او کاملاً پرحرف است. و من دارم به او گوش می دهم که فقط می گوید، مثلاً شما مدتی انجام می دهید که کسی صحبت می کند. و من روی کامپیوترم بودم، و داشتم پیمایش می‌کردم و به کارها در شهر نیویورک نگاه می‌کردم. من فکر می کنم مانند در واقع بود. و ناگهان این شغل ظاهر شد. و مدیر توسعه شرکت در منهتن با انجمن سرطان آمریکا گفت. و شرح شغل را خواندم. و من در آن لحظه می دانستم، گفتم، این کار من است. کار من همین است. و فقط، مثل اینکه، آن را حس کردم. و درخواست دادم و سپس من ابتکار عمل را انجام دادم که همچنین تحقیق کردم تا بفهمم چه کسی ممکن است مدیر استخدام باشد تا با او تماس بگیرم و خودم را معرفی کنم. او پاسخ داد و گفت من هرگز درخواست شما را از منابع انسانی دریافت نکردم. بنابراین نشان می دهد که گاهی اوقات شما باید به اطراف بروید و ما صحبت تلفنی داشتیم. دو هفته بعد برای مصاحبه در شهر نیویورک بودم و یک هفته بعد این کار به من پیشنهاد شد. و من هیچ تخصص در جمع آوری کمک نداشتم، اما آنها کسی را می خواستند که بتواند روابط را ایجاد کند و انگیزه داشته باشد. و من فقط می دانستم که می توانم آن را ارائه دهم. و من فکر می کنم وقتی می دانید که میل شما آزمایش شده است، به همه جنبه ها نگاه کرده اید و حقیقت نور آن را دنبال می کنید که هیچ راهی وجود ندارد که شهود شما شما را به سمت اشتباه هدایت کند. و من می دانستم که دقیقاً همین اتفاق افتاده است. بنابراین به معنای واقعی کلمه دو ماه بعد، من در خیابان سی و دوم منهتن هستم و یک حرفه کاملا جدید و یک شهر کاملا جدید را شروع می کنم.

نیلی ورلیندن: فوق العاده. من واقعاً، واقعاً، واقعاً این داستان را دوست دارم. و البته امیدوارم که الهام بخش برخی از مخاطبان ما نیز باشد. حالا، برایان، من فکر می‌کنم که ما می‌خواهیم کمی روش را در اینجا تغییر دهیم، زیرا می‌خواهیم کمی بیشتر در مورد شهود در کار صحبت کنیم. البته، قبلاً در مقدمه‌ام به طور خلاصه به این موضوع اشاره کردم، اما در دنیای کار امروزی که اغلب مبتنی بر داده‌هاست، شهود گاهی اوقات می‌تواند یک کلمه کثیف یا حداقل چیزی به نظر برسد که جایی در زندگی حرفه‌ای ما ندارد. من فکر می‌کنم شاید امروز واقعاً می‌خواهیم چیز متفاوتی بگوییم، اما هنوز، بله، این واقعاً چیزی است که امیدوارم بتوانیم کمی بیشتر بررسی کنیم. پس شاید بتوانیم با این شروع کنیم. شهود برای شما چه معنایی دارد؟

برایان جی باچند:بنابراین قبل از هر چیز، مهم است که متوجه شوید، می دانید، بسیاری از مردم وقتی به شهود فکر می کنند، می شنوند که، به خصوص در زمینه کاری، فکر می کنند که این یک چیز جالب است. این چیزی است که از سلامت منابع انسانی ناشی می شود. میدونی این یعنی چی؟ من تماماً در مورد علم داده هستم، تک تک انسان ها روحیه ای شهودی در درون خود دارند. تنها تفاوت این است که برخی افراد با گوش دادن به آن و دنبال کردن آن سازگارتر هستند. شهود ما همیشه از طریق آنچه می شنویم، از طریق آنچه می بینیم، از طریق آنچه تجربه می کنیم، جمع آوری اطلاعات است. خاطرات، تجربیات و احساسات ما. و تنها کاری که باید انجام دهیم این است که در لحظات مختلف از آن استفاده کنیم. بنابراین من فکر می کنم که واقعا مهم است. و من فکر می کنم این بیماری همه گیر بشریت را متوقف کرده است، تکامل یافته است. و به همین دلیل است که در حال حاضر افراد بیشتری در مورد ذهن آگاهی، در مورد تغییر فرهنگ کاری می شنوید، زیرا این بیشتر آگاهی از شهود درونی آنها بوده است که از آنچه می خواهند انجام دهند بیرون آمده است. بنابراین من فقط می خواهم بلافاصله شروع کنم. این خیلی واضح است. بنابراین زمانی که من در انجمن سرطان آمریکا شروع به کار کردم، در سال 2008 بود. و در منهتن در سال 2008، برای یافتن یکی از پایتخت های مالی جهان. نقش من کار با همه موسسات مالی بزرگ و گرفتن پول هنگفت برای برنامه ها و ابتکارات مختلف بود. و در سپتامبر 2008، به تاریخ نگاه می کنیم، می دانیم چه اتفاقی افتاده است. اقتصاد تقریباً فروپاشید، وال استریت شیرجه زد، و ناگهان یک شبه تغییر کرد که همه مشتریان من در مجموعه من می‌گفتند، برایان، ما دیگر نمی‌توانیم این تعهد را انجام دهیم. از نظر مالی، میلیون‌ها دلار وارد نمی‌شد. و وحشت وجود داشت، ترس وجود داشت. اما من یک لحظه بعد از یک جلسه بزرگ، یک روز به شهود خود گوش دادم که مسیر بقیه سال را تغییر داد. بله. و من به شما می گویم که آن چیست. آره بنابراین یک جمعه جلسه داشتیم. من هرگز آن را فراموش نمی کنم. یکی از مهربان‌ترین مدیران ارشد، همه افرادی را که در خط مقدم اصلی حضور داشتند، همه افراد زیر مجموعه‌های بزرگ را در روز جمعه به اتاق هیئت مدیره فراخواند. جمعه وحشتناکی بود، بیرون باران می بارید، یادم می آید به این ساختمان ها و ابرها نگاه می کردم و باران از پنجره ها می بارید. و این فرد آنجا ایستاد و واقعاً با ترس رهبری کرد و گفت، می‌دانی، ما میلیون‌ها را دریافت نمی‌کنیم و این پول را نمی‌گیریم، شما در خط مقدم هستید. اگر ما این را دریافت نکنیم، عواقب عظیمی برای کارمندان و برنامه‌های ما و غیره خواهد داشت. و شما می‌توانید تنش را احساس کنید. و جلسه در ساعت شش جمعه شب به پایان رسید، همه به دفتر خود برگشتند، فقط می شد سکوت و عجیب بودن را شنید. و به یاد دارم که برگشتم و احساس آرامش کردم. نمی دانم چرا فقط گفتم، قبلاً تصمیمات بزرگتری در زندگی ام گرفته ام. بنابراین گفتم، این مرا بترساند، می دانید، اما یادم می آید که فکر می کنم باید روش جدیدی برای نگاه کردن به این موضوع وجود داشته باشد. آن شب جمعه رفتم. و آن یکشنبه، من برای دویدن بیرون بودم. و ناگهان به یاد آوردم که در داخل میز کارم در نیویورک، یک انبار کارت ویزیت داشتم که از کسانی که آن روزها با آنها ملاقات کرده بودم، داشتم. و یاد این آقا افتادم که در مراسمی کنار من نشسته بود، در یکی از بانک های بزرگ کار می کرد و به من گفت که برای صندوق های گوناگونی وجوهی دارد که گفت خنده دار است که استفاده نمی کنند. به همان اندازه و ناگهان آن کارت به ذهنم خطور کرد. و من گفتم دوشنبه صبح با او تماس می‌گیرم، و این کار را کردم. جلسه داشتیم و به او گفتم که دارم به این فکر می‌کنم که چرا رویدادی را برای داشتن بودجه تنوع برای یک ابتکار با انجمن سرطان آمریکا ایجاد نکنیم. به طور خلاصه، این رویداد منجر به بزرگ‌ترین رویداد جمع‌آوری کمک مالی در آن سال در سازمان‌هایی شد که بیشترین پول را برای LGBT به علاوه آگاهی از سرطان جمع‌آوری کردند. این یک شرکت جدید، درآمد جدید، حمایت های مالی جدید به ارمغان آورد. موقعیت های جدیدی ایجاد کرد، تنها نقشی که موقعیت های جدیدی را در شرکت ایجاد کرد. و همه اینها فقط از یک فکر شهودی ناشی شد. او در خط لوله، برنامه استراتژیک من، و دنبال کردن آن نبود، و برای من این موضوع زمانی تایید شد که من قبلاً آن تلنگرها را برای همیشه دنبال می کردم.

نیلی ورلیندن: من فکر می‌کنم چیزی که شاید بسیاری از ما فراموش کرده‌ایم این است که چگونه آن تکان‌ها را تشخیص دهیم. و سپس چگونه به آنها ضربه بزنید. آیا در این مورد راهنمایی دارید؟ شاید؟

برایان جی. باچاند: بله، پس فکر می‌کنم، می‌دانید، شهود ما گاهی اوقات ظریف است، می‌دانید، منظورم این است که انگار کسی به آرامی روی شانه شما ضربه می‌زند. بنابراین شما ضربه را حس می کنید، اما این به شما بستگی دارد که بچرخید تا ببینید چه کسی به شما ضربه زده است. ولی تو حسش کردی می توانید یا نگاه کنید یا می توانید جلو بروید. بنابراین باید به یاد داشته باشیم که شهود گاهی اوقات به ما یک تصویر می دهد، می تواند مانند آن کارت ویزیت باشد، مانند این که من این سوال را پرسیدم، با چه کسی دیگری می توانم ارتباط برقرار کنم؟ باید یکی دیگه باشه وقتی سوالی را می‌پرسید، اغلب اوقات به آن فضا می‌دهید، آن وقت است که همه چیز به عنوان یک تصویر به ذهن شما باز می‌گردد. ممکن است این احساس را داشته باشید که ممکن است با کسی صحبت کنید و کسی نامی را بگوید. مثل اینکه می‌توانستند بگویند، اوه، روز گذشته با دوستم جک صحبت می‌کردم، و ناگهان ممکن است برایمان پیش بیاید که باید با جک اسمیت تماس بگیرم. هیچ وقت فکر نمی کردم با او تماس بگیرم. همانطور که گفتم، شهود ما همیشه در حال جمع شدن است و اتفاقی که خواهد افتاد این است که آنها فقط یک مکث کوچک خواهند بود. شما فقط آن را احساس خواهید کرد و این همیشه نشان می دهد که باید به آن توجه کنید و چه اتفاقی می افتد. مانند هر چیز دیگری در زندگی، وقتی آن را دنبال می کنید، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنید و به چیزی منجر می شود. بنابراین وقتی آن را دنبال می‌کنید، و منجر به چیزی پیش‌گیرانه می‌شود، وقتی آن را دارید، دوباره تمایل دارید بدون شک از آن پیروی کنید. ذهن منطقی ما سرعت گیرهای بزرگی است که معمولاً ما را کاملاً عقب نگه می دارد.

نیلی ورلیندن: و منظورم این است که حدس می‌زنم این چیزی است که هر چه بیشتر تمرین کنید، همانطور که گفتید، می‌دانید، بهتر آن را تشخیص می‌دهید و سپس به آن گوش می‌دهید و به آن اعتماد می‌کنید. اما آیا راهنمایی دارید که چگونه می توانیم این کار را به صورت روزانه امتحان و تمرین کنیم؟

برایان جی. باچند: Aکاملا بنابراین من تماماً در مورد اقدامات ساده ای هستم که منجر به نتایج قابل توجهی می شود. و بنابراین یکی از بهترین راه‌ها برای انجام این کار این است که به معنای واقعی کلمه فقط خود را ساکت کنید، حتی اگر فقط برای دو دقیقه باشد، می‌دانید، می‌توانید مثلاً در خانه، قبل از پیاده شدن از ماشین باشد. برای رفتن به مطب، اگر فقط خود را ساکت کردید، چند نفس عمیق بکشید و نفس عمیق بکشید و فقط چند بار فوراً این کار را انجام دهید، حس بسیار آرام و آرامی را برای سیستم شما به ارمغان می آورد. و گاهی اوقات می‌توانید فقط یک سؤال بپرسید، می‌دانید، فرض کنید با یک همکار با مشکلی روبرو هستید، و همه داده‌ها را در اختیار دارید اما هنوز به جلو نمی‌رود. من در این مورد به آنها کمک کرده ام، این را امتحان کرده ام، می توانید بگویید، کار یا اقدام صحیح بعدی که باید انجام دهم چیست. و گاهی که در آن لحظه ساکت هستید، ممکن است چیزی به سراغ شما بیاید، همانطور که قبلاً گفتم، یا ممکن است بعد از اتمام یک ساعت بعد، چیزی به ذهن شما برسد، باید اجازه دهید آن سکوت، بشنوید. و من فکر می‌کنم به همین دلیل است که، می‌دانید، با شیوع همه‌گیری، افراد بیشتری برای گوش دادن آماده هستند زیرا اوضاع ساکت شد. و هر چه سر و صدای بیشتری در اطراف خود داشته باشیم، شنیدن آن سخت تر می شود. بنابراین آن تکنیک بسیار ساده بسیار بسیار قدرتمند است. دومین مورد این است که در پایان روز، بسیاری از مردم دفترهایی مانند دفترچه سپاسگزاری، یادداشت کردن آنچه برایشان سپاسگزار هستند و غیره نگه می دارند. می تواند چیزهای بسیار ساده ای باشد. و اگر شروع به نوشتن آن کنید، می تواند از چیزهای ساده ای باشد مانند، وقتی در دفتر بودم به فلان فکر کردم که اینجا توقف کنم و بسیار خوشحالم که این کار را انجام دادم، زیرا او واقعاً در حال مبارزه است زیرا او مادر فوت کرد و من تازه این حس را پیدا کردم که او ممکن است فرستاده شده باشد. و او واقعاً در مکان سختی قرار داشت. خیلی خوشحالم که دنبالش کردم نوشتن آن چیزها همچنین می تواند به شما کمک کند که توجه بیشتری داشته باشید، این دو راه ساده هستند. خیلی بیشتر هم هست اما این دو راه ساده برای شروع برای هر کسی است که به دنبال عمیق تر شدن است.

نیلی ورلیندن: فکر می‌کنم اینها راه‌های عالی برای شروع نیز هستند. خیلی ممنون که به اشتراک گذاشتید و من فکر می کنم سکون، این چیزی است که شما گفتید. فقط چند دقیقه در روز وجود دارد. و من فکر می کنم، در یک مقیاس بزرگتر. این همان چیزی است که در دو سال گذشته برای بسیاری از مردم اتفاق افتاده است، به ویژه در آغاز همه‌گیری، زمانی که بسیاری از مردم شاید سکون بیشتری در زندگی خود داشتند. و آنها شروع به فکر کردن در مورد هدف خود و همسویی ارزش های خود با ارزش های شرکت کردند. و این بخشی از دلیلی است که بسیاری از مردم در اواخر سال گذشته شروع به جستجوی مشاغل مختلف کردند. بنابراین من فکر می کنم که این نیز بسیار جالب است.

برایان جی. باچند: آره، شما 1000 درصد در محل هستید، می دانید، و فکر می کنم اتفاقی که افتاد این است که هیچ وقفه ای وجود نداشت، به خصوص در طول دوره های قرنطینه بزرگ، می دانید، نمی توانید بعد از آن برای نوشیدنی بیرون بروید. کار، نمیتونستی بری، نمیتونستی، میدونی، خیلی وقتا پیش خودت بودی. و از آنجا شروع به رشد کرد. و این تأثیر مستقیمی بر آینده کار و شنیدن داشت. مردم برای اولین بار گوش می‌دادند و اکنون سازمان‌ها باید گوش کنند، و این که چگونه کار می‌کند. سازمان ها شهود نیز دارند.

نیلی ورلیندن: بله. و من فکر می کنم ما کمی بعد به آن نیز خواهیم رسید. اما اکنون، صحبت کردن در مورد ارتباط با شهود شما، و شاید شما می دانید، به برخی از افرادی که ممکن است در بین مخاطبان باشند، در مورد صحبت ما در مورد شهود کمی شک و تردید دارند. شما با شرکت های مختلف زیادی کار می کنید، برایان، و همچنین با افراد مختلف صحبت می کنید. بنابراین می‌خواهم به این موضوع بپردازم که وقتی مردم بیشتر به شهود خود در کاری که انجام می‌دهند گوش می‌دهند، چه چیزهای زیبایی رخ می‌دهند. اول از همه، به عنوان مثال، از نظر روابط آنها با همکاران.

برایان جی باچند: تیهرچه بیشتر به شهود خود ضربه بزنید، به عنوان یک انسان آرامش بیشتری خواهید داشت. این نتیجه نهایی است. و این پایه و اساس شماره یک آن چیزی است که اتفاق می‌افتد، زیرا شهود ما این است که به ما کمک می‌کند زندگی شاد، همسو و آرام داشته باشیم. به این معنی نیست که همه چیز هست. این بدان معنا نیست که سختی یا چالشی وجود ندارد. اما این شماره یک است. این چیزی است که به ما کمک می کند به سمت آن برویم. شماره دو، فکر می کنم واقعاً مهم است. برخی از چیزهایی که من متوجه شده‌ام که رهبرانی که با آنها کار می‌کنم، به ویژه، فضایی را برای خود ایجاد می‌کنند تا برخی از آن کارهای درونی را انجام دهند، عملکرد بالای آنها کسانی هستند که می‌توانند بیشترین تأثیر را در سازمان خود بگذارند. و بنابراین یکی از کارهایی که من در تمام تمرین‌هایم با رهبران انجام می‌دهم این است که در واقع هر جلسه را شروع می‌کنم به آنها یک تکنیک تنفسی را آموزش می‌دهم، و تکنیک‌های تنفسی به نوعی استرس را کاهش می‌دهند، از نظر علمی ثابت شده‌اند، و فضای گفتگوی ما را به این شکل می‌سازد. ما حتی ثروتمندتر هم داریم، زیرا به چیزهای بیشتری اجازه می دهیم جلو بیایند. و حتی اگر آنها سعی دارند در مورد رشد شرکتشان صحبت کنند، و اینکه چگونه این کار را انجام خواهند داد، عالی است. اما همیشه در حال حاضر فضایی برای گوش دادن و دیدن آنچه در پیش است ایجاد می کند. و شگفت انگیز است. اغلب اوقات، آنها می گویند، جی، من این تجربه را با این همکار خاص داشته ام، و می بینم که باید بیشتر گوش کنم، این برخی از چیزهایی است که از آن بیرون می آید، یا باید به این فکر کنم. به روشی متفاوت این یک سیستم قدیمی است، و من می‌خواهم تلاش کنم و به ایجاد چیزی برای پیشبرد این امر کمک کنم. بنابراین، اینها برخی از راه‌هایی است که شما می‌شناسید، رهبرانی که من با آنها کار می‌کنم و افرادی که در حال باز کردن و ادغام آن هستند. و تاثیر بسیار زیادی دارد. این به آن‌ها کمک می‌کند تا وضوح بیشتری داشته باشند، که حتی اگر استراتژی‌ها، خطوط لوله و داده‌ها دارند، در واقع آن را تأیید می‌کند و آن را حتی فراتر می‌برد.

نیلی ورلیندن: این تعامل زیبایی است. منظورم این است که پس از آن می‌خواستم به این موضوع نیز اشاره کنم، می‌دانید، این چگونه به عملکرد کسب‌وکار کمک می‌کند؟ بنابراین شما فقط کمی آن را لمس کردید. اما شاید مثال دیگری داشته باشید که بتوانید آن را به اشتراک بگذارید؟

برایان جی. باچند: بله، کاملاً. بنابراین می دانید، بنابراین اول از همه، منظورم این است که من با مدیران اجرایی گاهی اوقات جدید زیاد کار می کنم، بنابراین مدیران عاملی که اکنون برای اولین بار در مجموعه C نقش اصلی دارند. و من فکر می کنم یکی از چیزهایی که با یک مدیر عامل خاص اتفاق افتاد این بود که او کاملاً در مورد آن صحبت می کرد، می دانید، او تمام این برنامه های استراتژیک را داشت که چگونه آنها باید رشد کنند. درخواست‌های زیادی از سوی سرمایه‌گذاران وجود داشت که می‌خواستند اوضاع کجا باشد. اما او در واقع رویکرد بسیار زیبایی داشت. او گفت، من برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌بینم که در حال انجام آن هستیم. آنها این را نمی دانند، اما واقعاً رویایی است. او گفت، وقتی من بخشی از آن جلسات هستم، تمام این فکر را دارم که چشم اندازی که به دنبال آن هستیم چیست؟ و اینکه چگونه می‌خواهیم آن را تجسم کنیم، آن را جذب کنیم و عملی کنیم، چه کاری قرار است انجام دهیم، و این تأثیر زیادی بر افرادی داشت که برای کار برای شرکت جذب شدند، برخی از مسائل حفظ وجود داشت. و به دلیل نحوه عبارات و نگاه او به دیدگاهی که کارها به کجا می روند، نحوه جذب و جذب کارفرمایان در سازمان را تغییر داد. و فقط همه چیز را تغییر داد. مجموع 360.

نیلی ورلیندن: برایان، من به این فکر می کنم که در یک دنیای ایده آل، اگر بتوانیم، می دانی، اینجا خیلی خوش بین باشیم و کمی خیال پردازی کنیم، چطور می بینی یا چه نقشی را باور داری که شهود ما باید در زندگی ما بازی کند. زندگی کاری؟ چگونه آن را در حالت ایده آل قرار می دهید؟

برایان جی. باچند: اولین مورد باید این باشد که آن را هوو نکند یا بگوید وجود ندارد؟ بنابراین من کاملاً معتقدم که اگر یک شرکت مدیریت دارایی را اداره می کنید، اگر اداره می کنید، می دانید، یک مؤسسه مالی یا یک مؤسسه آموزشی – مهم نیست که چیست، بله، شما تخصص دارید، شما زمینه را می شناسید. ، می دانید که می خواهید چه کاری را انجام دهید. و این عالی است، و شما باید این تخصص را داشته باشید. در عین حال، نمی‌توانیم خودمان را به آنچه فکر می‌کنیم باید در آن بحث‌ها انجام شود محدود کنیم. شهود ما اغلب اطلاعاتی را از شخص دیگری دریافت می کند تا نسبت به آنچه در حال وقوع است باز باشد. و من فکر می‌کنم در یک دنیای ایده‌آل، ممکن است رهبران بیشتر در یک جلسه حضور داشته باشند و بگویند، خوب، من از همه داده‌هایی که ذکر کردید، قدردانی می‌کنم، در اینجا، آن‌ها را می‌بینم. با این حال، من واقعاً احساس می کنم که باید به این فرصت دیگر نگاه کنیم، یا واقعاً فکر می کنم چیزی وجود دارد که حتی نمی توانم مشخص کنم که باید بیشتر به آن نگاه کنیم. بیایید نگاهی به آن بیندازیم. بیایید در مورد آن کنجکاو باشیم. هرچه رهبری بیشتر به آن اشاره کند، به اطرافیانشان انرژی بیشتری می بخشد. و نگاه واقعی به آن، همانطور که گفتم، در همان ابتدا، در مورد میل است. این بدان معنا نیست که شما باید همه چیز را بدانید، اما می توانید آن را آزمایش کنید. و من واقعاً معتقدم که رهبرانی که این کار درونی را انجام می دهند، این تمایل را برای ایجاد آن تأثیر بیدار می کنند. آنها کسانی هستند که این لحن را تنظیم می کنند و آن را نشان می دهند و از ذکر آن و باز بودن و کنجکاوی نترسند.

نیلی ورلیندن: بله، قطعا. و این در واقع تا حدی مرا به موضوع دیگری می رساند که می خواستم در مورد آن صحبت کنم. به نظر شما شرکت ها و شاید به طور خاص منابع انسانی چیست، زیرا این پادکست همه چیز درباره منابع انسانی نام دارد، بالاخره منابع انسانی در شرکت ها چه کاری می تواند انجام دهد تا به کارمندان خود در این زمینه کمک کند؟ بنابراین یک عنصر، حدس می‌زنم، این چیزی است که شما گفتید، این واقعیت است که رهبران این را نشان می‌دهند و آن را ذکر کرده‌اند تا واقعاً در فرهنگ و محیط کار ریشه‌دار شود. اما شاید نمونه های دیگری نیز وجود داشته باشد که با آنها برخورد کرده اید.

برایان جی. باچند: یکی از بزرگترین چیزها منابع انسانی است، کلمه انسان در آن وجود دارد. پس اول آن را بگذارید. و واقعا منظورم همینه من چیز جدیدی نمی گویم که گفته نشده است. اما کاملاً اساسی است. انسان‌ها در شرکت‌ها و سازمان‌ها مشغول هستند و انسان‌ها تکامل یافته‌اند، و اکنون با سال 2019 متفاوت هستند. و منابع انسانی باید این را بپذیرد، آن را بداند و محیطی ایجاد کند که آن را گرد هم می‌آورد. روش قدیمی از نوع رویکرد از بالا به پایین، روش قدیمی فقط داشتن انسان هایی که شاید روی دیوارشان در وب سایتشان وجود داشته باشد، اینها ارزش های ما هستند، اما واقعاً آن را زندگی نمی کنیم، مردم قرار نیست آنها را تحمل کنند. که دیگر و منابع انسانی باید آن را درک کند، آن را بپذیرد و راه‌هایی ایجاد کند تا آن را به یک جنبه واقعاً اساسی از محیط تبدیل کند. بنابراین سازمان‌های زیادی وجود دارند، و شما به خوبی از این موضوع آگاه هستید، و من مطمئن هستم که بسیاری از کسانی که لیست می‌کنند نیز این کار را انجام می‌دهند، برنامه‌های سلامتی فوق‌العاده و بخشی از شرکت‌ها وجود دارد، مدیتیشن در دسترس است، یوگا وجود دارد، آنجا همه انواع فرمت‌های مختلف هستند، هر چه سازمان‌های بیشتری ایجاد کنند که آن را به روشی جامع به ارمغان می‌آورند، آن‌ها هستند که می‌توانند به جلو حرکت کنند، آن‌ها هستند که رویکرد رهبری بصری دارند که پیش می‌رود. با مردم خود همسو باشند. و این آینده است، و منابع انسانی، و نه فقط منابع انسانی، بلکه همه رهبران، باید از آن استقبال کنند. و این چیزی است که ما اینجا هستیم.

نیلی ورلیندن: بله. و سپس در آن یادداشت، برایان، چه کاری می‌توانیم انجام دهیم تا تلاش کنیم و می‌دانی، کل تابو را خنثی کنیم، می‌دانی، کلمه شهود به تنهایی در کار است. در مورد آن چه کاری می توانیم انجام دهیم؟

برایان جی. باچند: بله، می دانید، من فکر می کنم یکی از آن ها این است، اول از همه، من فکر می کنم که این مکالمه در این پلت فرم واقعا عالی است. من فکر می کنم اغلب اوقات وقتی می دانید، موضوعاتی مانند شهود مطرح می شود، یا می دانید، کشف خود، به افرادی فکر می کنید که قرار است مانند یک تشک یوگا با مهره هایی به دور گردن خود باشند، و می دانید، دقیقاً در این موارد. لباس های روان و می دانید، نوشیدن تای چی، و اینها همه عالی هستند. من نیستم، می دانید، هیچ چیزی در برابر آن وجود ندارد. اما من فکر می‌کنم افرادی مثل خودم که مدیر اجرایی بودند و دیگرانی که مدیران اجرایی بودند که در مورد آن صحبت می‌کردند و نشان می‌دادند که چگونه بر زندگی، پیشرفت حرفه‌ای یا تیم‌هایشان تأثیر گذاشته، آن را عادی می‌کند و واقعاً آن را به جلو می‌برد، فکر می‌کنم. . بنابراین ما به افرادی نیاز داریم که سفیران باشند، به ویژه آنهایی که در سازمان‌هایی هستند که آن را عادی می‌کنند و در مورد آن به گونه‌ای صحبت می‌کنند که به همان اندازه طبیعی است که صحبت کردن درباره اینکه من به تعطیلات می‌روم، یا…

نیلی ورلیندن: صبح برای تفریح می رویم.

برایان جی. باچاند: دقیقاً. اوه، بله، می دانید، پنجشنبه ها، می دانید، من همیشه این برنامه سلامتی را انجام می دهم یا یک مراقبه وجود دارد که واقعاً به آن متعهد هستم. هر چه هست، فقط عادی می شود. و این در مورد دین نیست. اون چیز دیگه هم هست گاهی اوقات مردم خوب فکر می کنند، من به گزارش خود بسیار ارادت دارم. این فوق العاده است. این زیباست اما این مربوط به انسانیت است. این یک صفت انسانی است، هر طور که بخواهید آن را تفسیر کنید. اما این فقط برای عادی سازی آن است.

نیلی ورلیندن: بله، نقطه بسیار خوبی وجود دارد. من فکر می‌کنم این فقط به این است که در مورد آن باز باشیم، سپس در مورد آن به اشتراک بگذاریم و آن را به این طریق عادی کنیم. این یکی خوب است. و من فکر می کنم این کاری است که همه می توانند انجام دهند. واقعا از خودمان شروع می شود.

برایان جی. باچند: بله، کاملاً. یکی از بهترین و ساده ترین راه ها برای انجام آن نیز خنده دار بود. در طول همه گیری، یک مشتری داشتم، آن یک شرکت داروسازی بزرگ بین المللی بود، و آنها به دنبال آن بودند، می دانید، همه مجازی بودند، درست، یک شبه. و می دانید، آنها جلسات تیمی داشتند، اما سنگین بود. سنگین بود. بنابراین یکی از کارهایی که ما انجام دادیم این بود که این رهبر خاص، فردی بود که با شخصیتی که در توسعه خود داشتند هماهنگ بود و می خواست آن را به تیم خود بیاورد. در واقع کمی عصبی بود. و من گفتم، چرا در ابتدای جلسه تیم بعدی خود با انجام یک تمرین سپاسگزاری شروع نمی کنید. و من گفتم، هر فردی می‌تواند به اشتراک بگذارد، شما می‌توانید دو کار را انجام دهید، می‌توانید چیزی را در زندگی او به اشتراک بگذارید که او از آن سپاسگزار است، اما چیزی که در کارش از آن سپاسگزار است. و من گفتم و تو شروع کردی و اجازه دادی مکالمه پیش برود. این تیم را به روشی کاملاً جدید تغییر داد. او گفت که مکالماتی که در مورد چیزهایی که مردم می گویند که از چیزهایی در مورد قدردانی از کار سپاسگزار هستند، منتشر شد، او گفت که این صحبت ها قدرتمندتر بود و از تمام مهمانی ها، شام ها و نوشیدنی های بعد از کار در کارشان ورودی طراحی بیشتری داشت. همه این چیزهایی که او گفت تغییر کرد، قدردانی یکی از بهترین راه ها برای شروع است.

نیلی ورلیندن: اوه، قطعا. منظورم این است که من را با شکرگزاری شروع نکنید، زیرا فکر می کنم همکارانم در استودیو نیز از من خسته خواهند شد. اما بله، من نتوانستم بیشتر در مورد آن توافق کنم. ممنون، برایان. اکنون، این من را به یکی از قسمت های مورد علاقه من، در واقع، از هر قسمت می رساند. و این قسمتی است که از مهمانانم درباره آنچه که آنها معتقدند بزرگترین کلیشه در مورد منابع انسانی است پرسیدم. بنابراین اجازه دهید ابتدا با آن یکی شروع کنم.

برایان جی. باچند: آن‌ها یک هک هستند. مثل اینکه، منابع انسانی یک موضوع مهم است، می‌دانید، فکر می‌کنم این احتمالاً بزرگترین چیز است. منابع انسانی به عنوان یک مانع وجود دارد. آنها سد راه هستند، که، می دانید، خدا را شکر برای منابع انسانی، زیرا از بسیاری جهات آنها هستند که به جلوگیری از خطرات و بسیاری از مسائل کمک می کنند. اما من فکر می کنم بیشتر مردم منابع انسانی را به عنوان یک مانع بزرگ می بینند، نه در کنار خود. و هر بار که از آن آستانه عبور می کنی، برای صحبت کردن با او، یک نبرد است. آره

نیلی ورلیندن: من فکر می‌کنم که این یک مشاهده کلیشه‌ای است. و سپس یک چیز دیگر برایان، این است که من همیشه دوست دارم بپرسم آیا یک پیروزی حماسی وجود دارد، و یک شکست حماسی که شما دوست دارید آن را به اشتراک بگذارید. می تواند هر چیزی باشد. می تواند شخصی باشد. می تواند حرفه ای باشد. می تواند ترکیبی باشد، هر چیزی که با آن راحت هستید.

برایان جی. باچند: می‌دانی ، می‌توانم بگویم احتمالاً بزرگترین حماسه شخصاً برای من برنده می‌شود. و این ارتباط در گفتگوی امروز ما در مورد میل و شهود این بود که من در یک شرکت شریک بودم. تصمیم گرفتم ترک کنم. تصمیم گرفتم خودم برم بیرون و من فکر کردم که شرکتم را در کمترین زمان راه اندازی می کنم. و راستش را بخواهم با شما بگویم، این یک جورهایی بود… من برای چند ماه یک جور آشفته بودم. این اولین بار در زندگی من بود که کلیک نمی کرد، مطمئن نبودم. و بالاخره یکی به من گفت، برایان، به خودت زمان بده. و واقعاً، این نفس من بود که مانع شد زیرا احساس می کردم، اوه، باید این کار را انجام دهم تا به همه نشان دهم که چه کرده ام. نیویورکر در من واقعاً آن را هدایت می کرد. وقتی به خودم وقت دادم از خودم این سوال را پرسیدم که چه آرزویی دارم و آرزو داشتم سفر کنم و آرزو داشتم به جایی بروم که هرگز نرفته ام و آرزو داشتم خلوت کنم. بنابراین من به تنهایی به استرالیا رفتم. و بزرگترین پیروزی حماسی این بود که این سلامتی به مدت هفت روز عقب نشینی کرد. و در کوئینزلند استرالیا، پیاده روی و این همه غذای ارگانیک و مدیتیشن و یک آبگرم زیبا بود. و در آن هفته از آن فضا، من این فضا را با وضوح اینکه در خلقت خود چه کار کنم، ایجاد کردم و این به من بسیار شادی بخشید. و این یکی از بزرگترین بردهای حماسی شخصا بود، که تا به امروز هنوز بر کار من تأثیر می گذارد و الهام بخش من است. بنابراین این یکی از چیزهایی است که من واقعاً از آن خوشحالم.

نیلی ورلیندن: فوق العاده. بله، این باعث شد که به آن دو دقیقه در روز فکر کنم یا می دانید، چند دقیقه در روز. اما این اساساً آن دو دقیقه در زمان بزرگ‌تر، فرض کنید صدها دقیقه بود. و بیایید ببینیم، ببینیم چه نتیجه زیبایی که در واقع برای شما به ارمغان آورده و هنوز هم برای شما به ارمغان می آورد.

برایان جی. باچند: بله، و منظورم این است که این کاری نیست که شما همیشه انجام دهید، درست است. منظورم این است که می دانید، روزی دو دقیقه، و آن چیزها زیبا هستند. اما من فکر می کنم لحظاتی در زندگی وجود دارد که باید زمان بیشتری را صرف کنید، بسته به اینکه در چه موقعیتی در زندگی هستید و غیره. اما بله، من واقعاً برای آن سپاسگزار بودم.

نیلی ورلیندن: اوه ، ممنون که به اشتراک گذاشتید. و از شما بسیار سپاسگزارم که این زمان را با من صرف کردید و در مورد شهود در محل کار صحبت کردید و در مورد میل صحبت کردید، من واقعا از گفتگو لذت بردم. پس خیلی ممنونم

برایان جی. باچند: متشکرم. خیلی خوشحالم که اینجا با شما هستم. و از شما برای همه کارهایی که انجام می دهید تا این همه مکالمه روشنگر را به جهان بیاورید، سپاسگزارم. و دیدن آن مایه خوشحالی است و برای شما و مخاطبانتان چیزی جز بهترین ها آرزو نمی کنم و برای هرکسی که مایل به برقراری ارتباط است نیز احساس راحتی کنید.

نیلی ورلیندن: بله. به هر حال، برایان، اگر مردم بخواهند با شما ارتباط برقرار کنند، کجا می توانند این کار را به بهترین نحو انجام دهند؟

برایان جی. باچند: بنابراین یکی از بهترین جاهایی که من بسیار فعال هستم لینکدین است. بنابراین من از شما دعوت می‌کنم که بخشی از جامعه باشید، نه فقط یک شبکه، من افرادی را که با آنها ارتباط برقرار می‌کنم به عنوان جامعه خود یاد می‌کنم. بنابراین من از شما دعوت می کنم که بخشی از آن باشید و در آنجا به من بپیوندید. همچنین، مطمئناً می توانید از طریق وب سایت من که evolutionevolution.com است، ارتباط برقرار کنید. یک مورد جدید به زودی راه اندازی می شود. بنابراین این یکی کمی قدیمی به نظر می رسد اما یک مورد جدید در دست ساخت است. و واقعاً از شنیدن سخنان هر کسی که به شما گوش می دهد و خوشحال است که به شما کمک می کند تا از شهود خود استفاده کنید، خوش آمدید.

نیلی ورلیندن: خوبه. با تشکر از شما و از همه شما برای تنظیم امروز برای این قسمت از همه چیز درباره HR. اگر هنوز این کار را نکرده اید، لطفا فراموش نکنید که این قسمت را لایک کنید، در کانال عضو شوید و زنگ اطلاع رسانی را بزنید. و امیدوارم خیلی زود دوباره شما را برای قسمت جدید ببینم. ممنون و خداحافظ.

Neelie Verlinden یک خالق محتوای دیجیتال در AIHR است. او متخصص همه چیزهای دیجیتالی در منابع انسانی است و صدها مقاله در مورد شیوه های نوآورانه منابع انسانی نوشته است. نیلی علاوه بر نویسندگی، سخنران و مدرس چندین برنامه محبوب گواهینامه منابع انسانی است.
برنامه صدور گواهینامه محبوب

متخصص منابع انسانی

مبتدی | 31.5 ساعت | (312 بررسی) برنامه HR Generalist Certificate دانش، ابزار و الگوهایی را که برای موفقیت به عنوان یک … نیاز دارید در اختیار شما قرار می دهد .

مقالات جدید

Talent Acquisition Specialist Interview Questions Featured ImageTalent Acquisition Specialist Interview Questions Featured Image راهنماها

37 سوال مصاحبه متخصص کسب استعداد [و پاسخ]

ادامه مطلب

12 DEI metrics examples include demographics across organizational levels and adverse impact.12 DEI metrics examples include demographics across organizational levels and adverse impact. راهنماها

12 معیار DEI که سازمان شما باید ردیابی کند

ادامه مطلب

Overview of 5 key elements for effective interviews, including clear objectives and question types.Overview of 5 key elements for effective interviews, including clear objectives and question types. راهنماها

الگوی مصاحبه رایگان و راهنمای استفاده جامع برای مصاحبه موثر

ادامه مطلب

منبع


منتشر شده

در

توسط

برچسب‌ها:

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *